لطف کن این قطره را تا رود و دریا هم ببر
ابرهای رحمتت را سمت صحرا هم ببر
سوی کنعان بوی پیراهن خبر را میبرد
یک خبر از جانب خود به زلیخا هم ببر
عاقبت بار گناهانم زمینم زد بیا
دستهایم را بگیر و یک قدم راهم ببر
بار من بر روی دستم مانده آقا میخری؟!
لطف کن یکجا بخر آقا و یکجا هم ببر
هرشب هرشب نامتان را برده ام پس خواهشا
صبح محشر که می آید نام من را هم ببر
در قیامت هم به دنبال غذای روضه ام
ای ملک من آب و نانت را نمیخواهم ببر
اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا
التماست میکنم این جمع را با هم ببر
شاعر استاد قربانی